ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

دنیای زیبای ایلیا

مهد ایلیا

حس دوری از فرزند همیشه برای همه مادرها سخته منم همیشه دوست دارم پسرم کنارم باشه از بازی هاش از لبخندش از کارهای با مزه اش لذت ببرم گاهی هم از غر زدنش یا اذیت هاش نارحت شم اما مجبورم ساعتی پسر عزیز تر از جانم ساعتی از خودم دور کنم اقا پسری به مهد بره اما امروز می خوام بگم از مهد ارزو واقعا راضی هستم چون اقا پسری راضی هست دوستش داره وعلاقه بهش داره دیروز به دلایلی ساعت 3 رفتیم دنبال ایلیا کلی به خودم لعن  نثار می کردم چرا دیر میریم دنبالش الان بچه چشم انتظاره الان خوابش برده و از این فکر ها وقتی اقا همسر پسری اورد با کلی انرژی وشادی شروع کرد تعریف کردن که خاله بردمون پارک ما داشتیم بازی می کردیم خاله موها...
14 اسفند 1393

خرید برای مامان

سلام دیشب رفتم عروسی اخر شب پسری وباباش اومدن دنبالم مامان چرا منو نبردی عروسی من دلم عروسی می خواد من دوست داشتم بیام القصه اینکه شام خوشمزه ای که نوش حانم شده بود زهر مار شد گفتم ایلیا پیتزا می خوای اره دیگه کلا عروسی فراموش کرد چسبید به پیتزا بعد کلی گشتن جایی پیدا کردیم سفارش دادیم تا اقای همسر رفت خرید کنه ایشون هم کلی وعده بهم داد مامان برات لباس می خرم چه رنگی می خوای؟ ارمز(قرمز) باشه عروسک می خرم داداش هم می خرم خلاصه چند وقته حسابی رفته تو کار وعده دادن      
9 اسفند 1393
1